کد مطلب:163191 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

مفهوم و مبنای حق
شب چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك و اناخت برحلك

قال ابوعبدالله الحسین علیه السلام: یا ایها الناس ان تتقوا الله و تعرفوا الحق لاهله تكن ارضی لله عنكم و نحن اهل بیت محمد اولی بولایة هذا الامر من هؤلاء المدعین ما لیس لهم و السائرین فیكم بالجور و العدوان... [1] .

و در منزل بیضه از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل می كند كه «قال من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول كان حقا علی الله ان یدخله مدخله.. و انا احق ممن غیر...» [2] .

قال الله تبارك و تعالی و لواتبع الحق اهوائهم لفسدت السماوات و الارض... [3] .

در مفهوم حق، ثبات، و هدف و جهت و صحت و عدل، لحاظ شده است.

حق در برابر زایل، در برابر باطل و لغو، در برابر غلط و در برابر ظلم آمده است.


این مفهوم گسترده، كه مبنا، و جهت، و شكل و روش را در بر می گیرد، این مفهوم معیار و میزانی است كه باید شبهه را بردارد و فتنه را بشكافد.

این مفهوم با آدم ها، با ذوق ها، با هوس ها، شناسایی نمی شود.این امری كه بر جهان و جامعه و انسان بال گسترده، چگونه می تواند تابع هوس ها و خواسته های یك شخص با یك ملت باشد؟ این حق اگر بخواهد تابع اهواء باشد هستی و جامعه درهم می ریزد كه خلقت، نظام و هدف و اجل و جمال دارد، اندازه دارد، و این اندازه ها، حدود و حقوق را می سازد؛ «كل شی خلقناه بقدر...». [4] هر چیز همراه اندازه ای است كه حد برخورد را مشخص می كند.اگر این ظرف، این كودك، این حادثه اندازه ای داشته باشد، ناچار حدی خواهد داشت كه بیشتر یا كمتر از آن را نمی توان تحمیل كرد كه افراط و تفریط دو شكل تجاوز و ظلم است.پس ناچار باید حد نگه داشت و به حق رسید.

این گونه حق مستقل از ذهن و معرفت انسان تحقق دارد تا چه رسد به احساسات و هوس های او.

مبنای حقوق اسلامی نه غریزه و طبیعت و نه قراردادها و نه منافع مشترك، كه همین اقدار و مصالح و مفاسد است.

البته اعتباریات می تواند گذشته از اقدار و مصالح و مفاسد بر اساس فواید شكل بگیرد و این قراردادهایی كه بر اساس فواید و در ظرف آزادی و اختیار و آگاهی و انتخاب آدم ها شكل می گیرد اگر با اقدار و مصالح درگیر نباشد، اعتبار


شرعی هم دارد.اما آن جا كه وجود سلطه و یا پرده ی جهل در میان باشد، قراردادها ارزشی ندارند، كه سیاست بازها آموخته اند چگونه فقر و ثروت و قدرت و ضعف را به پشت مرزها بكشانند.و آموخته اند كه تعارض فقر و ثروت و استكبار و استضعاف اگر به پشت مرزها و در منطقه ی شمال و جنوب راه نیابد، چگونه شیرازه ی كارها از هم می پاشد.


[1] صادق نجمي، سخنان حسين بن علي عليه السلام، ص 120 و موسوعة كلمات الحسين، ص 356، معهد تحقيقات باقرالعلوم.

[2] همان، ص 127 و موسوعة كلمات الحسين، صص 360 و 361، معهد تحقيقات باقر العلوم.

[3] مؤمنون، 71.

[4] قمر، 49.